سه شنبه 12 تير 1403

 
 
     
 
     
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
آگهي درهموطن 
اخبار در موبايل 
آرشيو روزنامه 
تماس با ما 
توصيه روز
:: بازار کامپيوتر ::
معرفی تبلت چهار هسته‌يی شرکت ASUS‎
:: نکته آموزشی ::
چگونه گوشی اورجینال را از تقلبی تشخیص دهیم؟

اخبار داخلی گفتگوی ويژه گفت‌وگوي منتشر نشده‌اي با پيمان ابدي

 
 

دنیای اقتصاد , شنبه 19 ارديبهشت 1388

گفت‌وگوي منتشر نشده‌اي با پيمان ابدي

 
 

زماني كه همكاري من با اين سريال آغاز شد، هنوز مسوولان اعتماد لازم را به من نداشتند و من بيشتر در صحنه‌هايي همچون سقوط از ارتفاع يا رانندگي‌هاي بدون تصادف كار مي‌كردم.

عليرضا مجمع- به هيچ وجه تصور نمي‌كردم، چاپ گفت‌وگويي كه با پيمان ابدي همان اوايل بازگشتش به ايران داشتم، پس از رفتن او، به «تقدير» به چاپ برسد. پيمان ابدي، بي‌آنكه بخواهم تعريف بيهوده‌اي از او داشته باشم، متخصص‌ترين مدير جلوه‌هاي ويژه بدلكاري تاريخ سينماي ايران بود.
در همين مدت كوتاه زندگي‌اش در ايران پس از بازگشت از آلمان و پس از پروژه‌هاي سنگيني مثل هشدار براي كبرا 11 و پليس بزرگراه كه در تلويزيون ايران هم پخش شده است، به قدري حرفه‌اي و درست كار كرد كه همه اهل سينما او را نه يك مدير تيم بدلكاري كه هنرمندي تمام‌عيار مي‌دانستند. پس از سال‌ها، با آمد او، سينماي ايران خيالش از بابت تيم حرفه‌اي بدلكاري، با تواني كه ابدي جمع كرده بود، راحت شده بود. او بي‌شك اين تجربه حرفه‌اي را در يكي از حرفه‌اي‌ترين تيم‌هاي بدلكاري تلويزيون آلمان به دست آورده بود. پيش از آن قهرمان شيرجه آلمان بود و ركوردش هنوز در آلمان دست‌نيافتني است. اين كارنامه زماني كامل مي‌شود كه بدانيم او دكتراي روانشناسي ورزشي را گرفته بود، اما قصه مرگش غم‌انگيز‌تر از هيجان‌هاي كامل زندگي‌اش بود كه البته نكته‌اي اساسي را در سينماي ايران گوشزد مي‌كند؛ سينمايي كه حتي براي متخصص‌ترين افرادش مثل پيمان ارزش و حرمتي قائل نمي‌شود، نه سر صحنه كه به مرگش منجر شد و نه پشت صحنه در سيستم مديريتي سينما. اين اتفاق پايان تلخ پيمان ابدي در سينماي ايران بود، اما پايان اين اتفاق‌ها نيست. پيمان بي‌شك در سينماي ايران تا سال‌هاي سال تكرار نخواهد شد. در پايان مي‌ماند يك حسرت هميشگي كه كاش او مي‌توانست سال‌هاي بسيار ديگري را در سينماي ايران بماند و كار كند، به اين شكل جلوي چشمان همسرش و در حالي كه اتوبوس منفجر مي‌شود، زير اتوبوس بماند و نشود حتي نجاتش داد و نكته آخر؛ به هيچ وجه دوست نداشتم گفت‌وگوي ما در شكل و زمان فعلي به چاپ سپرده مي‌شد، اما تقدير اين است و كاري‌اش نمي‌شود كرد، مثل مرگ پيمان كه هيچ دليل ديگري جز تقدير نمي‌شود برايش متصور شد.
با توجه به اين كه در كشور ما رشته بدلكاري خيلي گسترده نيست، اما شما به اين رشته گرايش پيدا كرده و در آن فعاليت مي‌كنيد. چه طور شد كه به بدلكاري گرايش پيدا كرديد؟
بدلكاري رشته‌اي نبود كه من دلم بخواهد به آن وارد شوم. به عبارتي كسي كه از كشور دور مي‌شود، بيشتر به دنبال اين است كه با تحصيل و مسائلي از اين دست، پاسخ زحمات پدر و مادر را بدهد و من هم از اين قاعده مستثني نبودم. 22 سال دوري از كشور و پدر و مادر را تحمل كردم تا سربلند باشم؛ ولي شايد شانس خوب من يا پشتكار من باعث شد كه وقتي در رشته ورزشي شيرجه موفق و وارد دانشكده ورزشي شدم، ديدند يك نفر هست كه مي‌تواند براي پرش از ارتفاع از او استفاده كنند و پيشنهادهاي گوناگوني از شركت‌هاي مختلف داشتم. در ابتدا وارد كارهاي تبليغاتي و پرش‌هاي مختلف براي تبليغات نوشيدني‌ها، شامپو و ... شدم كه يكي از اين پرش‌ها به عنوان معروف‌ترين تبليغات دنيا به مدت پنج سال پخش مي‌شد.
در اين پرش، من از ارتفاع 27 متري، شيرجه آزادي به دريا داشتم.
آيا در اين زمينه دوره گذرانديد و آموزش خاصي ديديد؟
در سال 98 زماني كه در شهر كلن براي يك كار كوچك در شركت اكشن كانسپت (action concept) دعوت شدم و قرار شد كه از روي يك پل به ارتفاع 20 متر به رودخانه راين با جريان آب زياد شيرجه بزنم، نه به عنوان يك بدلكار، بلكه به عنوان يك ورزشكار حرفه‌اي از من دعوت شد و پس از يكي دو كار ديگر با اين شركت، براي آنها جالب بود كه اين تجربه را داشته و بتوانند از آن استفاده مفيد ببرند. از سال 99 من به عنوان مسوول گروه بدلكاران در پرش از ارتفاع و سقوط آزاد استخدام شدم و در كنار آن تحصيلات در دانشگاه را ادامه دادم. مدت زيادي طول نكشيد كه مسوولان شركت متوجه شدند كه بدن من آمادگي خوبي دارد و من از همه نظر چه موتورسواري و چه اتومبيل‌سواري و ... فعاليت مي‌كنم، برايشان سوژه خوبي بودم كه شايد از من سوءاستفاده كنند؛ چون در فيلمبرداري‌ها كسي نمي‌گفت كه يك بدلكار آمده، بلكه مي‌گفتند قهرمان كشور، كاري را براي اين هنرپيشه انجام مي‌دهد و اين سمت، ارزش بيشتري برايشان داشت. در سال 2000 من در اين شركت به مدت دوسال براي رشته بدلكاري دوره آموزشي را گذراندم.
آيا از شركت اكشن‌كانسپت، كاري هم در ايران پخش شده است؟
بله، موتورسواران پليس كار اين شركت بود. همچنين فيلم دلقك كه در آن فردي با ماسك از هلي‌كوپتر مي‌پريد و من كارم را با همين فيلم آغاز كردم تا هشدار براي كبرا 11.
كمي از تجربه‌هاي هشدار براي كبرا 11 بگوييد.
زماني كه همكاري من با اين سريال آغاز شد، هنوز مسوولان اعتماد لازم را به من نداشتند و من بيشتر در صحنه‌هايي همچون سقوط از ارتفاع يا رانندگي‌هاي بدون تصادف كار مي‌كردم؛ اما در يك سكانس قرار بود يك اتومبيل پس از برخورد با اتوبوس در اتوبان به گاردريل برخورد كند و سپس در آن سوي گاردريل فرود بيايد. شخصي كه بايد اين كار انجام مي‌داد، آسيب ديد و نتوانست بيايد. فرد ديگري كه انتخاب شد، با يك اشتباه كوچك باعث يك سانحه شد و مسوولان مجبور شدند فرد ديگري را جايگزين كنند. تا آن روز به خودم اجازه نداده بودم كه بگويم از من هم استفاده كنيد. با اينكه يكي از اعضاي ثابت تيم بودم، اما آن روز پيشنهاد كردم و آقاي اشتفان ريشتر هم كه در آن دوران مسوول ما بود، استقبال كرد و قرار شد من آن صحنه را انجام دهم. اين صحنه در همان مرتبه اول انجام شد و همين امر باعث شد كه اعتماد لازم به من ايجاد شود.
چطور شد كه در ورزش به موفقيت رسيديد؟
مدتي بود كه از ورزش خسته شده بودم و پس از شش، هفت‌ماه تمرين و پرش به جايي رسيده بودم كه مي‌خواستم ورزش را كنار بگذارم. به سراغ مربي ورزش رفتم و پرسيدم به نظر شما من شانسي دارم كه در اين رشته موفق باشم و روزي مقامي را به دست بياورم؟ او بدون اينكه فكر كند به من گفت آره. ايماني كه آن روز در صورت مربي ديدم باعث شد كه من اينقدر براي اين ورزش ارزش قائل شوم و بخواهم با تمام وجود خودم را به موفقيت برسانم. آن پاسخ مثبت همان قدرتي بود كه من نداشتم و كمبودش را حس مي‌كردم. وقتي به آن رسيدم، پشتكارم چند برابر شد و به جايي رسيدم كه در زمان مسابقات، همه از من مي‌ترسيدند.
بازگشتن و ماندن شما در ايران، شايد باعث تحولي در ساخت فيلم‌هاي اكشن سينماي ايران شود؛ اما از سويي ديگر اعتماد اوليه به شما و كارتان خيلي مهم است. از يك طرف شما كارهايي را مانند سريال بدلكاران به نمايش مي‌گذاريد و از طرف ديگر برخي خبرها مي‌گويند پيمان ابدي مدارك دروغين را با خودش به ايران آورده است.
درباره اين موضوع، بايد بگويم كه فكر نمي‌كنم سازمان صدا و سيماي ايران، سازمان كوچكي باشد و اگر اين سازمان درباره پيمان ابدي كه به نوعي دعوتش كردند، تحقيق نكرده بود و من دروغ مي‌گفتم، آيا فردا اين سازمان نمي‌تواند به من بگويد چرا دروغ گفتي؟
كانال RTL آلمان با سازمان صدا و سيماي ايران قرارداد دارد كه سريال هشدار براي كبرا 11 در ايران پخش مي‌شود. پس من چطور مي‌توانم به دروغ اين سازمان را فريب بدهم؟ من حاضرم مدارك را در اختيار شما قرار دهم و شما آنها را چك كنيد كه سفارت آلمان در ايران اين كار را براي شما انجام خواهد داد. اگر اين روش را دوست نداريد، سركنسولگري ايران در كشور آلمان مي‌تواند اين موضوع را تاييد كند. از سوي ديگر چهار سال پيش از تلويزيون جام جم ايران، آقايان مهرزاد و عليرضا اسلامي براي يكسري فيلمبرداري‌ها از شركت اكشن كانسپت و پشت صحنه هشدار براي كبرا 11 به آلمان آمدند و زماني كه من در اكشن كانسپت راهنماي آنها شدم، فيلمي مستند از داستان زندگي من ساختند كه چندين بار در ايران پخش شده است. اگر به پرش‌هاي من شك دارند، درباره نام من كه در كتاب گينس ثبت شده چه مي‌گويند؟ اين رشته بازي كردن با جان است و اگر من اشتباه كنم و در يكي از پرش‌ها، چند متر آن طرف‌تر از جعبه‌ها بيفتم، ديگر هيچ پولي به دردم نخواهد خورد. پس من هيچ گاه با جان خودم بازي نمي‌كنم تا به خاطر پول جانم را از دست بدهم.
پس اين شايعات از كجاست؟
در حال حاضر در ايران يك نفر اين اخبار را منتشر مي‌كند كه او هم تا چندي پيش طرفدار من بود؛ حتي من تمام مداركم را در اختيارش گذاشتم و همه را ديد؛ اما چون مي‌خواست از طريق من كلاهبرداري كند، به همين دليل از تيم خودم اخراجش كردم. در ابتدا سعي كرد ميان بچه‌هاي تيم تفرقه بيفكند. وقتي ديد نمي‌تواند، حالا شروع به پخش كردن شايعات كرد؛ اما كار من از سال 98 آغاز شده و از همان زمان نشريات آلماني در اين باره نوشته‌اند.
آيا آنها هم دروغ مي‌گويند؟ من دو بار تاكنون در ايران اتومبيل چپ كرده و سپس صحيح و سالم پياده شده‌ام. آيا اين هم دروغ است؟ با آقاي اسكندري، 13 قسمت صحنه‌هاي اكشن تقريبا قابل مقايسه با سريال هشدار براي كبرا 11 در ايران انجام داديم. در آن زمان خود آقاي (ف.الف) با ما همكاري كرد و شاهد بود كه هيچ اتفاقي نيفتاد. حتي گفته‌اند كه من از مسوولان ايران خودرو پول گرفتم؛ در حالي كه تنها پولي را كه قرار بود پرداخت شود، بدون اطلاع من و گروه من، آقاي (ف.الف) براي جيب خودش مي‌خواسته دريافت كند كه خوشبختانه ايران خودرو قبول نكرد؛ اما آقاي (ف.الف) علاوه بر ايران خودرو تصميم داشت از يك شركت موبايل هم پول بگيرد.
اما شركت ايران خودرو كه در قبال در اختيار قرار دادن اتومبيل براي كارگردان مطرحي همچون مهدي فخيم‌زاده، از او چك گرفته است، بدون هيچ وثيقه‌اي و تنها به خاطر نام پيمان ابدي، 140ميليون تومان اتومبيل را در اختيار گروه ما قرار داده است. فكر مي‌كنيد چرا؟ من چطور از طرفي دروغ مي‌گويم و از طرفي در مقابل كار با آقاي اسكندري براي حادثه‌سواران هيچ پولي دريافت نمي‌كنم؛ يعني در حادثه‌سواران چيزي حدود 12 تا 13ميليون تومان هزينه گروه ما شد كه با دستمزد خودم به رقمي معادل بيست و چهار، پنج ميليون تومان مي‌رسيد. به عبارتي من 25ميليون را رايگان در اختيار آقاي اسكندري گذاشتم. در جايي ديگر با آقاي حبيب‌الله كاسه‌ساز، صحنه‌اي را اجرا كرديم كه در كبرا 11 خواب آن را هم نمي‌بينند. صحنه‌اي كه يك جيپ منفجر مي‌شود و دو سرنشين آن پس از انفجار از اتومبيل خارج مي‌شوند. در كدام فيلم و در كجاي دنيا چنين چيزي ديده‌ايد كه من در ايران اجرا كردم؟
مي‌گويند شما نتوانسته‌ايد پژو 405 را چپ كنيد.
چپ كردن پژو 405 براي من كاري نداشت. سكويي كه تدارك ديده بوديم، ماشين با سرعت 20 كيلومتر در ساعت را چپ مي‌كرد. هنر من بود كه پژو را با 80 كيلومتر درساعت دوباره هدايت كردم و در مسير نگه داشتم. چون فيلمبردار بدون هماهنگي 15 متر نزديك شده بود و برخلاف آن كه قرار نبود كسي براي تماشا در آن صحنه باشد، آقاي رضواني‌ها براي مطرح كردن خودش خبرنگاران را دعوت كرده بودند تا از صحنه‌ فيلم ما عكس بگيرند. در اين ميان 11 نفر بدون هماهنگي كنار سكوي پرش ايستاده بودند و با موبايل از زحمات ما فيلم‌برداري مي‌كردند. به همين دلايل نخواستم پژو را چپ كنم و از روي لج‌بازي و از روي احترام به شركت ايران‌خودرو گفتم چون همه چيز ماشين سالم بود و من هم راننده‌اي نبودم كه مواد مخدر مصرف كرده باشم يا در حالت عادي نباشم ماشين را سالم نگه داشتم تا دوباره با آن بپرم. در حالي كه دليل اصلي چيز ديگري بود و حرف‌هاي من به هيچ وجه جنبه تبليغاتي نداشت. به سريال بدلكاران بپردازيم. به نظر من چند مساله در اين برنامه وجود داشت. از جمله آن كه شايد زواياي بهتري مي‌توانستيد براي دوربين در صحنه‌هاي اكشن انتخاب كنيد و همچنين درباره مجري برنامه، آقاي ايرج نوذري كه بهترين گزينه نبود و مي‌توانستيد به مجري بهتري فكر كنيد؛ مجري كه بيشتر براي اين برنامه مناسب باشد. البته اينها نظرات شخصي من است و مي‌تواند صحيح نباشد.
من از سوال دوم و بحث مجري آغاز مي‌كنم. من كاري به دوستي آقاي نوذري با خودم ندارم. من قلبا ايراني هستم، اما در زمينه كار كاملا آلماني هستم و بدون هيچ تعارفي بايد به هدفم برسم. با هيچ كس در اين زمينه تعارف ندارم. اما درباره انتخاب مجري وقت زيادي نداشتم. چون تقريبا سه ماه بود كه راجع به اين برنامه صحبت مي‌كرديم، ولي تنها در دو هفته آخر مي‌دانستيم كه بايد فردي را براي اين برنامه انتخاب كنيم و غير از آقاي نوذري، دو گزينه ديگر داشتيم. ولي متاسفانه از نگاه من آن دو نفر ديگر مجري بودند و ديد سينمايي نداشتند. شايد سوالات مخاطب‌پسندتري بپرسند، اما دغدغه سينما در سوالاتشان نخواهد بود. در حالي كه آقاي نوذري كه يك هنرپيشه است، بيشتر به سينما مي‌انديشد، برايش مهم است و دلش مي‌سوزد. به همين دليل آقاي نوذري انتخاب شد تا بيشتر دلش بخواهد انگيزه‌اي در فيلم‌ها ايجاد شود كه مردم اين قدر به دنبال فيلم‌هاي خارجي همچون هشدار براي كبرا 11 نباشند. در حال حاضر وقتي من جلوي تلويزيون مي‌نشينم و برخي سريال‌ها را مي‌بينم، واقعا چيزي از آن نمي‌فهمم. از سوي ديگر آقاي نوذري، روي برخي نكته‌هاي مهمي كه در سينماي دنيا وجود دارد، اما هنوز در سينماي ايران مطرح نشده تسلط و درباره آن‌ها اطلاعات لازم را دارد.
قرار بود از برج ميلاد به پايين بپريد، اما اين اتفاق نيفتاد، چرا؟
در پروژه برج ميلاد، اين من بودم كه انجام پروژه را نپذيرفتم.
اما من شنيدم كه اجازه ندادند.
مسوولان برج پذيرفته بودند و خيلي هم از انجام اين كار خوشحال مي‌شدند. اما من قبول نكردم چون در اين پروژه به جاي آنكه بخواهيم سمبل كشورمان را مطرح و درباره كار مهندسان صحبت كنيم و يك كار خيريه انجام دهيم، ناگهان پروژه از طريق آقاي (ف.الف) صورت مالي به خود گرفت. در صورتي كه صحبت من از ابتدا اين بود كه در كشورهاي خارجي هميشه ما حلبي‌آباد و اين گونه مناطق را نمايش داده‌ايم. در صورتي كه خيلي بيشتر از اين‌ها موضوع براي نمايش داريم. برج ميلاد به اين زيبايي چرا نبايد مطرح شود. اين پروژه از طرف من جنبه خيريه داشت و من با اين اوصاف قبول نكردم. آقاي (ف.الف) غير از پيمان ابدي كسي حاضر است كه پس از 40 متر سقوط آزاد، باراپل برعكس روي جعبه‌هاي خالي فرود بيايد؟ اگر كسي هست، حتما اين كار را بكنيد. ارتباط ميان پليس و دزد در فيلم‌هاي ايراني، چه تفاوتي با اين ارتباط در فيلم‌هاي خارجي دارد؟
به نظر شخص من، پليس در فيلم بايد خيلي قدرتمند باشد ولي دزد بايد قدرت بيشتري داشته باشد تا پليس را قدرتمند‌تر نشان دهد. ولي در ايران اين ارتباط اشتباه است و معتقدند كه دزد نبايد با قدرت بيشتري از پليس وارد عمل شود. اين نكته هيچ بدآموزي هم نخواهد داشت.

 
 
   
 
تحليل
:: اقتصادی ::
شارژ اضافی ۱۲۰هزار تومانی «یارانه‌ها» ذخیره نمی‌شود/ نحوه بهره‌مندی از این شارژ
:: فناوری اطلاعات ::
آغاز دور جدید حراج شماره‌های رند همراه اول
:: روی خط جوانی ::
چه زمانی برای اولین بار بگوییم "دوستت دارم"
:: ورزش ::
همه چیز درباره خویچا کواراتسخلیا، مارادونای گرجستانی
:: فرهنگ و هنر ::
قلم مقدس به‌دنبال معرفی اسوه برای نسل خبرنگاران است
:: حوادث ::
قتل زن تهرانی در حمام خانه اش / شوهرش تصمیم به مثله کردن جسد داشت که پشیمان شد!

 
     
   
     
     
    ::  تماس با ما  ::  درباره ما  ::  sitemap  ::  آگهي درهموطن  ::
کليهء حقوق متعلق است به روزنامهء هموطن سلام. ۱۳۹۳ - ۱۳۸۳
طراحی و اجرای سايت : شرکت به نگار