با انتشار گزارش «بيمهري به حقالتدريسيها» به نظر ميرسيد بخش عمدهاي از مشكلات اين نيروها و روند استخدام آنها بررسي شده تا شايد در رويكرد آموزش و پرورش در حل مشكل حقالتدريسيها تجديدنظر شود، در حالي كه بسياري از نيروهاي حقالتدريسي در تهران و شهرستانها با تاكيد بر اينكه نبايد آنها را نيروي مازاد خواند، خواستار پيگيري بيشتر مشكلات و طرح آن در روزنامهها شدند.
طي يك هفته گذشته نيروهاي حقالتدريسي آموزش و پرورش ضمن ارسال پيامك و تماس تلفني از وضعيت خود ابراز نگراني كرده و خواستهاند تا با درج مشكلات خود در روزنامه، نمايندگان مجلس و وزير آموزش و پرورش را وادارند تا به روند استخدام حقالتدريسيها سرعت بيشتري ببخشند، هر چند عليرضا علياحمدي وزير تنها از استخدام 10 هزار نيروي حقالتدريسي تا 2 ماه آينده خبر داده و نسبت به استخدام بيش از 400 هزار نيروي حقالتدريسي، آموزشيار نهضت، مربي پرورشي، خدمتگزاران و... سكوت كرده است و با ارسال نامهاي به رئيسجمهور از وي براي حل مشكلات اين قشر استمداد كرده و به اين وسيله آموزش و پرورش را از استخدام اين نيروها ناتوان خوانده است.
با توجه به اينكه بسياري از نيروهاي حقالتدريسي معتقدند پيش از اين، قول استخدام به آنان داده شده از عدم دسترسي به مسوولان براي طرح مشكلات خود گله كردهاند.
كمك كنيد
36 ساله است با 8 سال سابقه تدريس زبان انگليسي در محله باقرآباد كهريزك، منطقهاي نزديك به بهشتزهراي تهران. مدرك ليسانس دارد، ميگويد؛ 36 ساعت در هفته براي مقطع دبيرستان و پيشدانشگاهي تدريس ميكند، اما 3 ماه است كه حقوق نگرفته و الان شرمنده زن و فرزندش است.
ماهي 500 هزار تومان قسط و 500 هزار تومان كرايه او را روانه آموزشگاههاي آزاد زبان كرده تا ماهي 130 هزار تومان كف دستش بگذارند، گاهي مسافركشي ميكند، ميگويد؛ بپرسيد حق من معلم اين است كه مسافركشي كنم و با هزار جور آدم دست به يقه شوم؟
او 3 آزمون استخدامي داده و بارها در گزينش و مصاحبه شركت كرده، ميگويد: وقتي سال گذشته پس از چند مرحله آزمون، مصاحبه و گزينش به من گفتند قبولي و برو شيريني بگير، در ساختمان اداره آموزش و پرورش منطقه زانو زدم و خدا را شكر گفتم، اما از همان زمان تا به حال منتظرم، حتي يك تماس با من نگرفتند كه اميدوار باشم كه يك روز استخدام ميشوم.
او اضافه ميكند: آموزش و پرورش از سال 83 تاكنون 2 دوره آزمون گرفته، 45 هزار تومان هزينه معاينه پزشكي، گزينش، مصاحبه و... دريافت كرده، حالا به ما ميگويند مازاد هستيد؟ اين انصاف است.
ميپرسد: ميدانيد اگر آموزش و پرورش بفهمد كه ما مشكلمان را با روزنامه در ميان گذاشتهايم، چه ميشود؟ براحتي انگ سياسي ميزنند و عملكرد موفق مرا كه هر سال 100 درصد قبولي ميدهم زير سوال ميبرند، شما بگوييد اين انصاف است؟
چرا صداي ما را كسي نميشنود؟
آموزشيار نهضت سوادآموزي از اسدآباد همدان است، 120 نفر در اين منطقه وضعيتي مشابه هم دارند، سال 82 با مدرك ليسانس مديريت به نهضت آمديم. هر روز روستاها را ميگرديم و بيسوادها را ميآوريم و پاي كلاس درس مينشانيم، ميگويند نهضت را جمع ميكنند و ما را بلاتكليف ميگذارند.
ميگويند مجلس پيگير است، ما كه چيزي نديديم. من با 38 سال سن و 62 ماه سابقه كار بايد كجا بروم؟ اگر نيازي به حضور ما در نهضت نبود، چرا جذب كردند؟ كه يك روز هم ما را بيپناه رها كنند؟
او هم ساعتي 1800 تومان ميگيرد، ميگويد كارگر ساختمان از ما بيشتر حقوق ميگيرد، ميگويند اگر بمانيد هم استخدام نميشويد، انگار از ابتدا هيچ برنامهاي براي آموزشياراني كه ميليونها نفر را با سواد كردهاند، نداشتهاند، چرا اين طور به ما بيمهري ميكنند.
ما 6 ماه به 6 ماه حقوق نميگيريم، گاهي زندگي كردن آنقدر سخت ميشود كه از راه آمده پشيمان ميشويم، به خيليها نامه نوشتيم، ولي همه ميگويند كاري از دستشان بر نميآيد، شما بگوييد چهكار كنيم؟ ما كه دستمان به جايي نميرسد، تازه اگر برسد باز هم گوش شنوايي نيست! ما وضعمان از حقالتدريسيها بدتر است.
گناه ما اعتماد به آموزش و پرورش است
31 ساله و باردار است، آن هم در آخرين روزهاي بارداري كه مجبور است ساعتها دوري راه منزل تا مدرسه را طي كند تا از شهري به شهر ديگر برود، اگر مرخصي بگيرد، بايد با كارش خداحافظي كند؛ چون هيچ جايگزيني ندارد. او ميگويد: پس از 6 سال حقالتدريس بودن، حتي بيمه نيستيم.
در حالي كه بايد هر كارفرمايي نيروي خود را بيمه كند، آموزش و پرورش به اين قانون عمل نكرده است. همه معلمان ميتوانند 6 ماه مرخصي زايمان بروند، ولي من حتي 10 روز نميتوانم مرخصي بروم چون بيمه نيستم و هر روز كه سركلاس حاضر نباشم هم بچهها در اين شهر كوچك (خمين) بدون معلم ميمانند و هم از حقوقم كم ميشود.
او هم از اينكه 4 دوره آزمون داده، قبول شده، بارها در گزينش و مصاحبه و تحقيق در محل و... امتياز مثبت گرفته ولي هنوز بلاتكليف است، احساس ناخوشايندي دارد كه اين حس ميتواند به بچهها منتقل شود، ميگويد: خيليها كه سابقه كار كمتري داشتهاند، به لحاظ امتيازات خاص استخدام شدند، ما معلمان متاهل بيشترين فشار را تحمل ميكنيم، گناه ما فقط اعتماد به وعدهها و قول آموزش و پرورش است كه عملي نشده است.
چرا بياحترامي ميكنيد؟
سر و وضع ساده و بيآلايشي دارد مثل همه خدمتگزاران مدرسه، او از خلازيو، واقع در منطقه 19 آموزش و پرورش تهران آمده و سه ماه حقوق نگرفته، بيمه نشده و براحتي قرار است هر وقت به او نياز ندارند، بيرونش كنند.
40 ساله است ديگر تواني براي پيدا كردن شغل مناسب ندارد وقتي به اداره آموزش و پرورش ميرود، ميگويد اگر جواب نميدهيد، ندهيد، چرا بياحترامي ميكنيد. او را هر بار از خود ميرانند و مثل غريبه با او برخورد ميكنند او كه بارها كلاسها و حياط مدرسه را جارو زده حالا ميگويند هروقت ميخواهي برو....
ساماندهي نيروي انساني
هرچند آموزش و پرورش با صدور بخشنامه ساماندهي نيروي انساني تلاش كرد مفهوم ساماندهي را به معناي انطباق هزينهها و مخارج تقليل دهد و در اين راه به كم كردن هزينهها تا حد ممكن همت گماشت؛ اما اين بخشنامه قربانياني هم داشت كه متاسفانه طرح ساماندهي هيچ اعتنايي به آنها نكرد و به نظر ميرسد با وجود كسري بودجه آموزش و پرورش كه براساس اخبار رسيده قرار است سال 88 هم تكرار شود اين بياعتنايي همچنان ادامه پيدا كند.
شايد با طرح مساله نيروهاي بلاتكليف آموزش و پرورش در رياست جمهوري و مجلس، اجماعي براي حل مشكل اين قشر حاصل شود، چون آموزش و پرورش در حل مشكلات ناتوان است. |