جمعه 10 فروردين 1403

 
 
     
 
     
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
آگهي درهموطن 
اخبار در موبايل 
آرشيو روزنامه 
تماس با ما 
توصيه روز
:: بازار کامپيوتر ::
معرفی تبلت چهار هسته‌يی شرکت ASUS‎
:: نکته آموزشی ::
چگونه گوشی اورجینال را از تقلبی تشخیص دهیم؟

اخبار داخلی حوادث عشق سیاه به جنایت ختم شد

 
 

شنبه 4 آبان 1398

عشق سیاه به جنایت ختم شد

 
 

متهم: شیما زندگی من و دو دوستم را نابود کرد و رفت. ما همه قربانی او شدیم. به خاطر خیانت او همه زندگی ام را باختم.

متهمان قصد سرقت داشتند و به همین خاطر با چاقو به آنها حمله ور شدند. اما متهمان آن را رد می کنندو می گویند قتل به خاطر یك دختر اتفاق افتاده و آنها قصد سرقت نداشته اند. در این پرونده چاقو، خشم و یك زن، سه ضلع جنایتی گردید که باعث قتل مردی شد و پسر جوانی را در یک قدمی مرگ قرار داد.
به گزارش جام جم رئیس پلیس آگاهی استان البرز در تشریح این پرونده گفت: اواسط خرداد امسال مرگ مشکوک پسر جوانی در یکی از بیمارستان های کرج به پلیس گزارش شد. همکارانم در اداره ویژه قتل راهی بیمارستان شدند و تحقیقات را آغاز کردند.
براساس بررسی های اولیه، مشخص شد مقتول که ۱۳ خرداد در جریان درگیری چند جوان در خیابان چالوس مجروح و به بیمارستان منتقل شده بود چند ضربه چاقو به سر وی برخورد کرده و پسر جوان را به کما برده است.
سرهنگ محمد نادربیگی ادامه داد: در ادامه بررسی کارآگاهان مشخص شد، در این درگیری دوست مقتول هم از ناحیه پهلو هدف چاقو قرار گرفته بود که به تحقیق از او پرداختند، پسر جوان مدعی شد ظهر روز حادثه دو پسر جوان همراه زنی به خانه ام آمدند و مدعی شدند قصد فروش یك دستگاه گوشی را دارند. آنها سپس با ما درگیر شدند و با سرقت از خانه ام فرار کردند. ماموران با بررسی دوربین های مداربسته اطراف محل درگیری، تصویر دو پسر جوان را به دست آوردند و باتوجه به سابقه دار بودن آنها، خیلی زود هویتشان را فاش کردند. دو پسر جوان در دو عملیات جداگانه دستگیر شدند و در بازجویی ها ادعای دیگری را مطرح کرده و مدعی شدند روز حادثه همراه دختر جوانی به خانه دوست مقتول رفتند تا گوشی تلفن همراهی را بفروشند اما آنها پیشنهاد بی شرمانه ای را دادند که باعث درگیری شد و انگیزه شان از قتل سرقت نبوده است. البته تحقیقات درباره این ادعا ادامه دارد و متهمان با بازسازی صحنه قتل روانه زندان شدند.

گفت‌وگو با متهم

احسان تصور نمی کرد عشق و علاقه اش به دختر جوان و خیانت او، سه زندگی را نابود کند. به خاطر دختری دعوایی مرگبار را رقم زد که ازدواجش را از او مخفی کرده بود. حالا او و دوستش در زندان روزهای خود را سپری می کنند و پسر دیگری نقاب در خاک كشیده است. در ادامه صحبت های او را در مورد زندگی و انگیزه اش برای قتل می خوانید.

*چند سال داری؟
۲۷ سال

* سابقه داری؟

بله، چند بار به اتهام سرقت، مواد و درگیری دستگیر و روانه زندان شدم. *اعتیاد هم داری؟ شیشه و هروئین مصرف می‌کنم. *چند سال است؟

دقیق نمی دانم شاید سه سال

*چرا به سمت اعتیاد رفتی؟

مشکلات روحی و روانی داشتم. فقط مصرف مواد آرامم میکرد.

*مجردی؟

بله، می خواستم ازدواج کنم که به خاطر عشقم همه زندگی ام را باختم

*بیشتر توضیح می دهی؟ دو سال قبل با دختری به نام شیما آشنا شدم، خیلی مهربان بود و همیشه حمایتم می کرد. این كه یک نفر همه جوره کنارت باشد خیلی حس خوبی به آدم می دهد. *می دانست معتادی؟ هم از اعتیادم خبر داشت و هم سابقه هایم. *پس چطور با تو مانده بود؟

میگفت آدم جسوری هستی و از آدم های جسور خوشم می آید.

*قصد داشتی با او ازدواج کنی؟

به خاطر ازدواج دو سال پایش ماندم

*پس چرا ازدواج نکردید؟

خانواده اش مخالف من بودند. آنها عشق ما را خراب کردند.

*خودت جای پدرشیما بودی دخترت را به یک معتاد سابقه دار می دادی؟

وقتی می دیدم آن پسر عاشق دخترم است، قبول می کردم و کمکش می کردم تا ترک كند.

*چرا مرتکب قتل شدی؟

به خاطر شیما. ماجرایش طولانی است.

*بیشتر توضیح می دهی؟

۲ روز قبل از قتل، شیما به طور ناگهانی ارتباطش را با من قطع کرد. گوشی تلفن همراهش را خاموش کرده بود و هیچ راهی برای ارتباط با او نداشتم. بعد از ۲۰ روز مقابل خانه مان آمد و ادعا کرد در این مدت پدرش او را | مجبور کرده با من ارتباط نداشته باشد. از من خواست گوشی تلفن همراهش را برایش بفروشم. یکی از دوستانم به نام سعید در کار خرید و فروش گوشی بود. با او تماس گرفتم و همراه شیما به خانه اش رفتیم، دوست سعید به نام سهیل هم آنجا بود، سعید گوشی را بررسی کرد و گفت: این گوشی ها خریدار ندارد و به کارش نمی آید. ما هم به خانه برگشتیم، در طول مسیر رفتار شیما تغییر کرده بود و حرف نمی زد. چند بار علتش را پرسیدم که در آخر ادعا کرد سهیل به او نظر داشته است.

*تو هم تصمیم گرفتی برای انتقام سهیل را بکشی؟

نه، از این موضوع ناراحت شدم، اما شاید شما اشتباه کرده بود، خودم متوجه این موضوع نشده بودم.

*پس چرا دوباره به آنجا برگشتی؟

در خانه نشسته بودیم که سعید تماس گرفت و از من خواست او را با دوستان شیما دوست کنم. این حرفش برایم سنگین بود. از یک طرف هم شیما تحریکم می کرد که باید با او برخورد تندی می کردم این قدر عصبانی شده بودم که کنترل خود را از دست دادم. با دوستم میثم تماس گرفتم تا به خانه سعید و سهیل برویم و آنها را ادب کنیم. وقتی میثم آمد سه نفری مقابل خانه سعید رفتیم، برای این که او شک نكند، میثم مقابل در ایستاد. من با آنها درگیر شدم و شیما در را برای میثم باز کرد. با چاقویی که همراه داشتم، ضربه ای به پهلوی سعید زدم، او خودش را به بیرون از خانه رساند تا از همسایه ها كمک بگیرد که دوباره او را به خانه کشاندیم و درگیری ادامه پیدا کرد. میثم با سهیل درگیر شده بود و با چاقویی که همراه داشت چند ضربه به سر او زد. وقتی دیدیم هرشان زخمی شده‌اند فرار کردیم.

*برای کمکشان کاری نکردید؟

نه فکر نمی کردیم زخم ها جدی باشد.



*کجا رفتید؟

به خانه ام رفتیم.

*شیما چکار کرد؟

از او خواستم حالا که کار به اینجا کشیده پیش من بماند. او هم قول داد برای همیشه کنارم می ماند اما روز بعد از بچه محل هایش شنیدم که شوهر کرده و این موضوع را مخفی کرده است.

*خودش چه واکنشی داشت؟

خودش این موضوع را قبول داشت پدرش او را در این ۲ روزی که نبود مجبور کرده بود با مردی که ۲۰ سال از خودش بزرگتر است ازدواج کند. وقتی این حرف ها را شنیدم دنیا روی سرم خراب شد، از خانه بیرون رفتم تا خرید کنم. وقتی برگشتم شیما فرار کرده بود.

*چه زمانی فهمیدی سهیل مرده است؟

وقتی دستگیر شدم. می دانستم در کماست اما فکر می کردم زنده می ماند.

*چرا وقتی دستگیر شدی، همراهت قرص برنج بود؟

می خواستم اگر سهیل فوت شد، خودکشی کنم.



*سابقه خودکشی داری؟

بله چند بار خودکشی کرده ام.



*حرف آخر؟

شیما زندگی من، میثم و سهیل را نابود کرد و رفت. ما همه قربانی او شدیم. به خاطر خیانت او همه زندگی ام را باختم.

 
 
   
 
تحليل
:: اقتصادی ::
شارژ اضافی ۱۲۰هزار تومانی «یارانه‌ها» ذخیره نمی‌شود/ نحوه بهره‌مندی از این شارژ
:: فناوری اطلاعات ::
آغاز دور جدید حراج شماره‌های رند همراه اول
:: روی خط جوانی ::
چه زمانی برای اولین بار بگوییم "دوستت دارم"
:: ورزش ::
همه چیز درباره خویچا کواراتسخلیا، مارادونای گرجستانی
:: فرهنگ و هنر ::
قلم مقدس به‌دنبال معرفی اسوه برای نسل خبرنگاران است
:: حوادث ::
چهار مظنون در رابطه با پرونده مرحوم مهرجویی بازداشت شده‌اند

 
     
   
     
     
    ::  تماس با ما  ::  درباره ما  ::  sitemap  ::  آگهي درهموطن  ::
کليهء حقوق متعلق است به روزنامهء هموطن سلام. ۱۳۹۳ - ۱۳۸۳
طراحی و اجرای سايت : شرکت به نگار